روز هجدهم

اشعار پژمان بختیاری

خدمات فردوسی | 2-خدمت به زبان


گر آگاهی از دوره‌ی باستان
شوی خود برین گفته همداستان

که پیوند هر کشور است از زبان
زبان در تن ملک باشد چو جان

زبان است مایه‌ی برازندگی
برازندگی میوه‌ی زندگی

کرا شد زبان نیاکان ز دست
ز آزادگی دیده بایدش بست

زبان گر برون شد ز هم‌خانگی
کشد کار خویشان به بیگانگی

زبان است پیوند هم‌کشوران
درود خدا بر زبان پروران

*          *          *

چو تازی زبان گرم بازار شد
زبان نیاکان ما خوار شد

بجنبید از هر طرف خامه‌ها
به تازی زبان کرده شد نامه‌ها

به فرهنگ و دستور تازی زبان
بسی پارسی مرد شد تر زبان

یک از دیگری یاوری خواسته
به کین زبان نیا خاسته

همان صالح بد رگ بد سرشت1
که دیوان بگفتار تازی نوشت

نه آتش به گلزار اندیشه زد
که بر ریشه کشوری تیشه زد

چو دانش نشان گشت تازی زبان
سوی نیستی شد ببازی زبان

تبه گشت بخت و سیه گشت هور
بلندی شد از نام ایران بدور

به یکباره از گردش ماه و شید
بریده شد از فر ایران امید

که از یاری اورمزد بزرگ
پدیدار شد رادمردی سترگ

سخن آفرینی که چرخ بلند
ندیده چنو در سخن ارجمند

به ما داد از آن نامه‌ی خسروی
روان با سخن گفتن پهلوی

بجنبید دل‌های دل‌مردگان
بجوشید خون‌های افسردگان

ز نو بی‌روانان روان یافتند
به تن خون و در سینه جان یافتند

بود روشن این گفت و نتوان نهفت
بویژه که استاد فرزانه گفت

«بسی رنج بردم درین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی2»

 

1-صالح بن عبدالرحمن سیستانی در زمان حجاج دیوان محاسبات را که تا آن عهد به فارسی نوشته می‌شد با وجود تضرعات ایرانیان و هزارها دیناری که پسر زادان فرخ سلف او بدو وعده می‌داد به عربی نقل کرده و لقب خائن را بر نام خود افزود

2-عجم در عربی بر کسی اطلاق می‌شود که زبان فصیح عرب را نداند و آنان بطور کلی بیگانگان بویژه ایرانیان را عجمی می‌خواندند و بر خلاف پندار پاره‌ای از معاصران کلمه‌ی مزبور ناسزا نیست و فردوسی هم شاید آن را عمدا استعمال کرده باشد زیرا که مانند هم عهدان خود تکلم به عربی را سرمایه مفاخرت نمی‌شمرده است

.

.

( دیوان-277/78 )

بیان دیدگاه