روز هجدهم

اشعار پژمان بختیاری

خدمات فردوسی |1-خدمت به تاریخ


چو رخشان چراغ بهی تار شد
درفش کیانی نگون‌ساز شد

فرومایگان برتری یافتند
کهن سفلگان سروری یافتند

فسرده شد آن پرتو ایزدی
درازی پذیرفت دست بدی

گذشت آن‌چنان روزگاری دراز
بسی دید ایران نشیب و فراز

به هر چند گاهی یکی نامور
همی بست بر کین دشمن کمر

چو یعقوب لیث آن گران‌مایه مرد
که با آل عباس جستی نبرد

چو بومسلم آن شیر جنگی که بود
چراغی که افسرده گردید زود

دریغا که ایرانیان در نبرد
نکردند کاری که بایسته کرد

چو کس را نبود از پدر آگهی
نجستی به جان فر شاهنشهی

همه چشم دانش فرو دوختند
نسب‌نامه‌ی خویش سوختند

کسی را به نام پدر ره نبود
ز ایران خدایان کس آگه نبود

نبودی به ایران یکی ارجمند
که این‌گونه گوید به بانک بلند

«من از پشت شاپور ساسانیم
یکی نامور مرد ایرانیم»

همه تازیان را موالی شدند
ز اورند دیرینه خالی شدند

چو حر قوص و بوالعور و ثعلبه
شریح بن بو او فی و قحطبه

حنیف و طلیحه اسید و حقیق
حضیر و جعو نه عمیر و سریق1

ز ایرانیان شهره شد در عرب
نیاکان عمرو بن معدی کرب2

ندانسته فیروز و بهرام را
نه هرمز نه پرویز با نام را

به هر کوی و در تیز بشتافتند
بسی نامه خواندند و دریافتند

کابی زاده‌ی عثعث الخثعمی است
ولیکن نه آگه که شاپور کیست3

پدر بر پدر خالد بن الولید
پدیدار و نوشیروان ناپدید4

همی اختر بخت ایرانیان
سیه بود تا دور سامانیان

که بر نظم شهنامه برداشت گام
یکی مرد دانا دقیقی بنام

نمود آن به آیین دانش پژوه5
به نظم خدا نامه جان رو ستوه

«ز گشتاسب و ارجاسب بیتی هزار
بگفت و سر آمد بر او روزگار6

به نقل اندرون سست گشتن سخن
ازو نو نشد روزگار کهن»

شد ار چند جفت خرد جان او
نشد بارور شاخ آرمان او

دقیقی گزین بود و شیوا سرود
ولی آن‌چنان مایه با او نبود

که هر کس نیلرد سر افراختن
چنان خسروی داستان ساختن

گزیده سخن گوی شیرین دهن
نکو گفت وزین به نباشد سخن

«چو طبعی نداری چو آب روان
مبر دست زی نامه‌ی خسروان

سخن چون بدین‌گونه باید گفت
مگوی و مکن طبع با رنج جفت»

بماند این‌چنین روزگاری دراز
در رستاری به ایران فراز

که فردوسی فرخ آمد پدید
پدید آمد آن بسته در را کلید

«پی افکند از نظم کاخی بلند6
که از باد و باران نیابد گزند»

*          *          *

بر افراخت آن اختر تابناک7
گران‌مایه فردوسی پاک تاک

ز بیگانه ما را جدایی دهد
بنام پدر آشنایی دهد

بر افروزد آن آتش مرده را
کند گرم خون‌های افسرده را

زد آن پر هنر مرد دانش نشان
به یک تیر بگزیده چندین نشان

در آن نامه‌ی فرخ آیین نخست
سر افرازی آل جمشید جست

و دیگر کز آن نغز گفت دری
زبان دادمان با زبان آوری

چراغی بر آورد رخشان چو شید
کز آن گشت فر نیاکان پدید

سخن کرد ز آیین شاهنشهی
ز نام پدر دادمان آگهی

که ایران چه و جاه ایران چه بود
همان آرزوی دلیران چه بود

کسان کاینچنین کشور آراستند
که بودند وز ایران چه می‌خواستند

*          *          *

هنرپروران را چو از دیرباز
به تاریخ این کشور آمد نیاز

گروهی بدان سر بر افراختند
کزین کارنامه‌ی شهان ساختند

تنی چند از آنان ز نابخردی
نگفتند ز ایرانیان جز بدی

یکی تام ایرانیان کرده پست
که آتش پرستند و اختر پرست

همی باز پندارد از ابلهی
که آتش پرستی است کیش بهی

یکی بر بدل تخم زفتی نشاند
نیا را همه خیل کفار خواند

چو نامی دو بشنیده پنداشته است
که ایران دو گیهان خدا داشته است8

نداند که گیتی ز ایران‌زمین
به یکتا پرستی کشیده‌ست دین9

یکی کشتگان عرب را شهید
نهد نام و ایرانیان را پلید10

یکی مادح سعد وقاص شد11
به ایرانیان دشمن خاص شد

یکی زشت و بی‌دین لقب دادشان
سراسر به دوزخ فرستادشان

ولی گلبن آرای باغ خرد
از آنان بدین‌گونه یاد آورد

«همه پهلوانان و گردن‌کشان
که دادم در این نامه زیشان نشان

همه مرده از روزگار دراز
شد از گفت من نامشان زنده باز

منم عیسی آن مردگان را کنون
روانشان به مینو شده رهنمون»

دگر ره به پیروزی تازیان
که ایران ستم دید و آیین زیان

چو در آسیا پادشه کشته شد
رخ بخت ز ایرانیان گشته شد

ازو نام پروز سخندان طوس
بدین‌گونه یاد آورد با فسوس

«کنون در بهشت است بازار شاه
به دوزخ کند جان بدخواه راه

همی سرو کشتی به باغ بهشت
روانت بیند درختی که کشت»

چنین بوده خوی سخن‌گوی راد
که رحمت بر آن خوی پاکیزه باد

چگونه چو جانش نداریم دوست
که سرچشمه‌ی هستی ما ازوست

«بماناد تا هست گردون به پای
مرین داستان همایون به جای»

1-اکثر اسامی فوق از اشخاص مردود تاریخی است.طلیحه‌ بن خویلد اسدی کسی است که پس از رحلت حضرت رسول(ص) فرمایش لانبی بعدی را منسی شمرد و با ادعای نبوت طایفه بنی اسد را به وادی ارتداد کشانید ولی پس از شکست یافتن مجددا مسلمان شده و در جنگ نهاوند به قتل رسید.

2-عمرو بن معد یکرب در زمان پیغمبر(ص) اسلام یافته پس از چندی مرتد گشته مجددا توبه کرد و مسلمان شد.پس از رحلت حضرت رسول(ص) باز از دین برگشته با طلیحه مذکور همدست شده و پس از شکست او برای مرتبه سوم از ناچاری به اسلام عودت نمود.امر حضرت هم که من بدل دینه فاقتلوه درباره او اجرا نشد و بالاخره در معرکه نهاوند کشته گردید.

3-ابی بن عثعث الخثعمی کسی است که در زمان جاهلیت پدر عمرو مذکور را به قتل رسانده بود و چون عمرو قصاص او را خواسته و حضرت رسول(ص) نپذیرفتند که مسلمی به قصاص کافری مجازات شود مرتد شد.

4-خالد بن ولید بن مغیره بن عمرو بن مخزوم یکی از مسببین شکستی بود که در ابتدای غزوه احد بر سپاه حضرت رسول وارد آمد و پس از ایمان آوردن نیز نسبت به مولای متقیان کینه می‌ورزید و داستانش در تاریخ مضبوط است.او اول سرداری است که به جنگ ایرانیان فرستاده شد ولی خلیفه ثانی به واسطه دست اندازی به مال مردم او را منفور می‌داشت.

5-به آیین:زردشتی.

6-در ضمیر این بیت برای ارباط مطلب تصرف شده است.

7-اختر:درفش.

8-یزدان و اهرمن.

9-پرستش اهورا مزدا خداوند یگانه.

10-طلیحه بن خویلد اسدی که مدعی نبوت بود و عمرو بن معدیکرب که دوباره از اسلام تبری جست در زمره‌ی شهدای وقعه‌ی نهاومد محسوبند.

11-سعد بن ابی وقاص فاتح تیسفون است که برادرش عتبه در غزوه احد دندان حضرت ختمی مرتبت را شکسته و پسرش عمر معروف به ابن سعد در معرکه کربلا سردار لشکر یزید پلید بود.

.

.

( دیوان-273/77 )

بیان دیدگاه